به گزارش فوژان نیوز، محمدعلی سجادی، کارگردان «طلاقم بده به خاطر گربهها» در گفتگویی رسانه ای عنوان نمود:این فیلم این روزها در سینماهای گروه هنروتجربه در حال اکران است. سجادی در بخشی از این گفتوگو در پاسخ به این پرسش که بهنظر میرسد میان کتاب «جهی، شاعر و باقی قضایا» پیرامون جن نوشته سجادی و فیلم «طلاقم بده به خاطر گربهها» شباهت وجود دارد، گفت:«سال ۸۷ و بعد از ساخت مجموعه تلویزیونی «جستوجوگران» در استمرار نوشتنهایم، ایدهای با استفاده از موضوع جنها به ذهنم رسید که فیلمنامه آن را نوشتم اما نتوانستم آن را بسازم.
سوژهای بود که سالها با آن درگیر بودم. ساخته نشدنش اما باعث نشد تا آن داستان را رها کنم. درگیرش بودم و میخواندم و یادداشت برمیداشتم و تحقیق میکردم و این میان رمانی از دل این کنکاش بیرون آمد به نام «جهی، شاعر و باقی قضایا» که پس از هشت سال غیرمجاز بودن سال ۹۷ از سوی نشر نگاه منتشر شد». سجادی ادامه داد:«داستان فیلم «طلاقم بده…» که مربوط به گزارش دادگاه طلاق عجیبی بود که در اینترنت پیدایش کردم، چیزی حدود چهار صفحه بود.
همین چهار صفحه را در کتاب «جهی، شاعر و باقی قضایا» بهطور کامل درج کردم. داستان عجیب «طلاقم بده…» مرا برانگیخت تا براساس آن فیلمنوشتی خطی بنویسم. دوران ریاست شمقدری در معاونت سینمایی تلاش کردم که فیلمنامه آن را بسازم اما به من اجازه ندادند و بهانههایی برشمردند که بعد معلوم شد اصلا نمیخواستند من کار کنم. وقتی در همان سالهای سخت که به نقاشی پناه بردم، موضوع این داستان شد تابلوهای نقاشی با نام «زن، انار و گربه» که نمایشگاهش را در گالری مدرن الهیه برگزار کردم». سجادی درباره نوع ساختاری فیلم و پهلو زدن آن به تئاتر عنوان کرد:«این ساختمان از دل همان گزارش اینترنتی در آمد. انگار قرار بود همان را با تماشاگر در میان بگذارم.
این تصمیم به خاطر نوشتن نسخه نخست بود که به شکل خطی روایت میشد اما حین تدوین فیلم «گزارش چهار شب و یک روز» که به مراسم تدفین کیارستمی میپردازد، به این نتیجه رسیدم که این ساختمان برای این داستان جواب نمیدهد. لابهلای کارهای فیلمسازیام به یکباره تصمیم گرفتم گزارش این طلاق را به شکل سنتی روایت نکنم و فیلمنوشته را تغییر دادم. درباره فضای تئاترگونه فیلم با شما موافق نیستم، چون در اینجا ما با یک واسطه مواجه هستیم به نام دوربین و وقتی دوربین روایت ماجرا را برعهده میگیرد فضا از حوزه نمایش خارج میشود». او با بیان اینکه فیلم دیالوگمحور است اما هر فیلم پردیالوگی لزوما تئاتری نیست، افزود:«اگر غیر از این باشد خیلی از آثار سینمای جهان دچار اما و اگر میشوند. فیلمی مثل «طناب» هیچکاک هم این فضا را دارد. «دوازده مرد خشمگین» آقای سیدنی لومت و صدها فیلم دیگر هم همینگونه است.
آیا فیلمهایی از این دست هم چنیناند؟ چون رفتار دوربین با دیالوگ و شخصیتها تعیینکننده است. امیدوارم در این فیلم موفق به در آوردن این خواسته شده باشم». کارگردان «تمرین برای اجرا» که پیش از این در سینماهای هنروتجربه اکران شده است، درباره روایت فیلم در تک لوکیشن و خسته کننده بودن آن برای مخاطب چنین پاسخ داد:«حین ساخت بیشتر به این فکر میکردم که موضوع و داستان فیلم عجیب و غریب است و پتانسیل کشش مخاطب تا آخر را دارد. وقتی شما از یک داستان اجتماعی رئال با موضوع طلاق حرف میزنید با شما موافق هستم که ممکن است فضا برای مخاطب خستهکننده شود، یعنی بستگی به پرداخت آن دارد، اما در این فیلم با امر خرق عادت مواجه هستیم که در عین حال که عادی است ولی غیرعادی هم هست. همین امر باعث شد چنین ریسکی کنم».
سجادی در توضیح بیشتر این موضوع افزود:«اگر میخواستم به وارد کردن نقاشی یا فانتزی بپردازم دیگر باید کامل به سمت تصویر کردن داستان گربهها و جهانشان میرفتم و این دلخواه من نبود. دلیل عمده پرهیز من این بود که چنین فیلمهایی با این نشانهها ناخودآگاه از الگوی هالیوود تبعیت میکنند و من در این فیلم نمیخواستم دست به این کار بزنم. پیشتر در «اثیری» چنین تجربهای کرده بودم و اینجا میخواستم فیلمی ایرانی با سس هارور بسازم، در ضمن فیلم تجربی نیست بلکه تجربهای در روایت است». او درباره موضوع فیلم عنوان کرد:«فیلم «طلاقم بده به خاطر گربهها» در مورد اثبات یا عدم اثبات وجود جن نیست. این فیلم چالش ذهنهای سادهانگارانه است و مخاطب را به فکر وا میدارد. من با ساده بودن و سهل و ممتنع بودن یک فیلم مشکلی ندارم اما ساده برخورد کردن با مسائل بشری مشکل دارم. واقعیت این است که ما امروزه همه مسائل را تنها به واقعیتگرایی اجتماعی تقلیل دادهایم و مباحث دیگر و وجوه دیگر دلایل وجودی را کمرنگ یا بیرنگ کردیم.
اگر قبل از انقلاب مناسبات اجتماعی در فیلمهایمان کمتر بود در حال حاضر تمام فیلمهایمان به این سو گرایش پیدا کرده است». سجادی همچنین با بیان اینکه «طلاقم بده خاطر گربهها» تجلی بحرانهای روانی کودکهمسری است، اظهار کرد که این فیلم در یک نگاه کلی تصویر بیماری اسکیزوفرنی است. در ادامه درباره فعالیتهای سجادی در رشتههای مختلف همچون شعر، نقاشی، فیلمنامه نوسی، کارگردانی و.. صحبت شد و او در بخشی از این گفتوگو درباره فیلمسازیاش گفت:«در سینمای داستانی من تصمیمگیرنده نیستم.
مهمترین مساله در سینمای داستانی سرمایه است که در کشور ما با سیاست گره خورده است و اگر نخواهیم در آن قالب کار کنیم باید خانهنشین شویم. آخرین فیلم اکران شده من در سال ۸۶ است. در این سالها بقیه فیلمهایم را در گروه هنروتجربه نشان دادم. برای فیلمسازی که نمیتوانم دست به هر کاری بزنم. برای عدهای مهم نیست پول فیلمسازی آنها از کجا تامین میشود ولی من برای عشق به سینما تن به هر کاری نمیدهم. نه به دلیل تعهدات انسانی و آسمانی و اجتماعی و غیره بلکه به دلیل عشقم به کارم. چیزی که دوست ندارم در این سالها انجام ندادم. همه فیلمهای کارنامهام را با عشق و علاقه بیشائبه کار کردم. همه را به یک اندازه دوست دارم.
شرایط هولناک اتحاد سیاست و دلالی و سرمایه و بیزینسی که در سینما جاری است امکان فعالیت را از من گرفته و من کار خود را میکنم. به گفته نیما خواه بپسندند خواه نپسندند».